بله، آن مرد استقامت آهنینی دارد، اکثراً در حین کار کردن با بادکنک، تقدیر را روی سبزهها میریختند - زمانی که چنین لذت حسی و دلنشین زیبایی دیک شما را میمکد، مهار آن غیرممکن است. بقیه فقط در چند ثانیه از دیدن خدای او در پشت سر تسلیم می شدند - شما حتی مجبور نبودید آن را در آن قرار دهید! اما این یکی خوب عمل کرد، همه چیز را تحمل کرد و جایزه بزرگ را برد.
گرفتن نوبت با استفاده از بیدمشک سیاه و سفید فوق العاده بود! دخترها حتی بدشان نمی آمد که تماشا شوند. آنها شیر گرم می خواستند و برای آن هر کاری می کردند. ای کاش لب کارشان اینجا بود!