مردها الان خیلی پیر شدهاند، مثل این است که تنها کاری که باید انجام دهند این است که با بلوندها کنار بیایند. در کل برایشان مهم نیست که مردهای دیگری در اطراف هستند، ظاهرا پدربزرگ ها پیشرفته هستند. دوست بلاگ قابل درک است و او را نیز آزار نمی دهد. البته مردها خیلی ناراحت بودند.
شوهر خوش شانس و همسرش، او می تواند دوستش را وادار به انجام این کار در صورت نیاز کند. و حتی با وجود اینکه آنها یک زوج بالغ هستند، بسیار بازاری به نظر می رسند. این چیزی است که من به آن زن بزرگ می گویم، او می فهمد که شوهرش گاهی اوقات نیاز به آرامش دارد. چنین همسری و شوهرش ترک نمیکنند و حس دزدکی در اطراف برای رفتن به سمت چپ بلافاصله از بین میرود. پیشخدمت جوان یک زیبایی است، او مانند یک کنده دروغ نمی گفت، بلکه به طور هماهنگ در این باند بزرگ قرار می گرفت.
اکنون هر غریبه ای با مبلغی معین حاضر است لباس هایش را در بیاورد، پاهایش را باز کند و اولین مردی را که ملاقات می کند بمکد. هر دختر بامزه ای وقتی در مقابلش پول می بیند صورتش ضعیف می شود. من نمی خواهم یک هنرمند پیکاپ باشم، زیرا این کار خطرناکی است که سوراخ های ناشناخته را لعنت کند. مطمئناً می توانید از کاندوم استفاده کنید، اما لاستیک همیشه روز را نجات نمی دهد.
در اینجا یک اعتراف صادقانه است. اگر یک همکار زیبا و جوان (چه بلوند و چه سبزه) ناگهان بخواهد رابطه جنسی داشته باشد (همه خارش داشت، نمی توانست مقاومت کند) و شروع به آزار شما کند، کدام یک از شما می توانید مقاومت کنید. با هیچ کس در دفتر به جز شما، و شما مهم نیست که او را نوازش کنید، یا حداقل "