این پسر نمی تواند از پس امور مالی خود برآید و نمی تواند به درستی از دخترش محافظت کند. او را نزد یک سیاهپوست فرستاد تا بدهیهایش را بپردازد، و حتی نمیدانست که دو نفر از آنها خواهند بود. و خودش بیهوده در آستان خانه رها شد. البته از دختر پذیرایی مناسبی شد و در دو بشکه زدند، اما بدهی باید بازپرداخت شود و او چاره ای جز رضایت هر دو نداشت. او این کار را کاملاً انجام داد.
با رابطه جنسی، حتی با استفاده از کاندوم کاملاً واضح است. آنچه مشخص نیست این است که چرا دو تلویزیون بزرگ روی دیوار تقریباً در کنار یکدیگر قرار دارند. و علاوه بر این، آنها در زوایای مختلف نصب می شوند! به هر حال، مرد به وضوح می بیند که چقدر از دوست دخترش لذت می برد. اگرچه صادقانه بگویم او شبیه یک تخته است!